نویسنده: حسین مالکی




 

شاخصی که تضمین می‌کند رئیس جمهور آتی منحرف نخواهد شد

در حالی که انتخابات ریاست‌جمهوری نزدیک است، هنوز بسیاری از گروه‌ها و جریان‌ها درگیر شاخصه‌های تعیین اصلح و منتظر تغییر آرایش سیاسی هستند. به بیانی دیگر، اغلب منتظرند ببینند سیل رأی به سمت چه کسی خواهد رفت و آن گاه موضع خود را دقیق‌تر مشخص کنند. اما در این بین نیاز است رجوعی دوباره به فلسفه‌ی شکل‌گیری نظام اسلامی و اندیشه‌ی معمار کبیر آن، امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) داشته باشیم تا به جای انتظار منفعلانه از فضای سیاسی در آستانه‌ی انتخاب، به نتیجه و حضوری عالمانه و آگاهانه برسیم. در این نوشتار به یکی از ابعاد و شاخصه‌های مهم رئیس‌جمهور در نظام اسلامی، با مراجعه به توصیه‌ها و تأکیدات امام راحل و مقام معظم رهبری خواهیم پرداخت.
اولین نکته که در این مورد لازم است مورد توجه و مداقه قرار گیرد آن است که رئیس‌جمهور در نظام اسلامی بر اساس قانون اساسی، شخص دوم کشور، بعد از ولی فقیه است. اصل یک‌صد و سیزدهم قانون اساسی بیان می‌کند:
«پس از مقام رهبری رئیس‌جمهور عالی‌ترین مقام رسمی کشور است و مسئولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه‌ی مجریه را جز در اموری که مستقیماً به رهبری مربوط می‌شود، بر عهده دارد.»
از اینجا باید به اهمیت جایگاه ریاست‌جمهوری در ساختار نظام حکومتی پی برد. عالی‌ترین مقام بعد از رهبری نیازمند داشتن ظرفیت، اندیشه‌ی عمیق دینی و درک جایگاه ولایت در قاموس نظام اسلامی است. جایگاه ولی فقیه در نظام اسلامی تنها برای تکمیل ساختار حاکمیتی نیست، بلکه برآیند مذهب پویای تشیع و ظهور آن در دوره‌ی کنونی است.
ولی فقیه از دیدگاه شیعه، تنها ولایت بر امور مادی ندارد؛ بلکه این دیدگاه، با تکیه بر ارتباط عاطفی و قلبی امت با ولی، روح تشیع را که اعتقاد به ولایت همراه با محبت به ولی (امام معصوم یا ولی فقیه) است در این دوره زنده کرده است. به بیان مقام معظم رهبری در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (رحمت الله علیه):
«مردان خدا بر دل‌ها حکومت مى‌کنند و بر اثر همین اتصال به خداست که سلطان دل‌ها مى‌شوند. ولایت مردان خدا، ولایت معنوى و باطنى است؛ ولایت ظاهرى آن‌ها هم (اگر به ولایت ظاهرى دست پیدا کنند) ناشى از معنویت و ولایت باطنى آن‌هاست. خدا قدرت خلاقیت خود را به مردان خدا و پیغمبران خود و اوصیای پیغمبران مى‌بخشد و آن‌ها را بر دل‌ها حاکم مى‌کند. ولایت و حکومتى که رشحه‌ای از ولایت معنوى در آن نباشد، اگر جذابیتى هم داشته باشد، جز لعابى از دروغ و فریب و تزویر نیست. لذا نوع حکومت مردان خدا و حاکمان الهى با دیگران متفاوت است.»[1]
حال قرار گرفتن در کنار چنین جایگاه رفیع معنوی در ساختار حاکمیتی به عنوان رئیس‌جمهور، نیازمند حدودی از تناسب، قابلیت‌ها و ظرفیت‌هایی است تا بتواند تکمیل‌کننده‌ی منظومه‌ی امام و امت شود. به بیانی دیگر، رئیس‌جمهور واسطه یا نماینده‌ی امت است که خود نیز نیازمند رابطه‌ی معنوی همراه با مودت با امام است تا کشتی نظام را بتواند به ساحل تعالی و پیشرفت برساند. لذا رئیس‌جمهور باید به سطحی از قابلیت‌ها و ظرفیت‌های معنوی رسیده باشد تا بتواند در منظومه‌ی امام و امت جایگاه خود را درک کند و نه تنها خود را مستقل از ولی نداند، بلکه همراهی با امام و رضایت به نصایح او را نصب‌العین رفتار و مشی سیاسی خود بداند.
از این روی، باید گفت میزان عمق اندیشه‌ی دینی و معنوی فرد و همراهی با عقاید ناب شیعی که منبعث از مکتب اهل بیت است، جزء لازمه‌های مهم رئیس‌جمهور به عنوان فرد دوم در نظام اسلامی باید دانسته شود.
در اینجا برای بیان اهمیت این شاخصه، یعنی تذهیب و ظرفیت بالای معنوی، نگاهی باید داشت به تاریخ بعد از انقلاب و بررسی سرنوشت رؤسای جمهور که نشان می‌دهد چگونه میزان نزدیکی عقاید اصیل شیعی (که مهم‌ترین تجلی آن در ولایت‌پذیری فرد است) فرجام آن‌ها را رقم زده است.
دیدگاه بنی‌صدر در موضوع ولایت فقیه به مرور روشن شد. وی ابتدای انقلاب می‌خواست خود را در چارچوب نظام اسلامی به عنوان نظریه‌پرداز و موافق با ساختار نظام اسلامی نشان دهد؛ اما در ادامه، عدم اعتقاد وی به ولایت فقیه مشخص شد. در کتابی که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، از قول بنی‌صدر گفته می‌شود: «ولایت فقیه نباید جای استبداد را بگیرد. انقلاب ما برای نابود کردن استبداد و خودکامگی بود، در حالی که به نظر من، ولایت فقیه شاخه‌ای از استبداد است.»[2] این انحراف عقیدتی از موضوع ولایت فقیه، ریشه در ضعف بینش اسلامی و بصیرت دینی بنی‌صدر داشت که نهایتاً فرجام بدی را برای وی رقم زد؛ به طوری که فرار ننگین از کشور را بر ماندن ترجیح داد.
اما بعد از بنی‌صدر، شهید رجایی در دفاع از ولایت و ارزش‏های انقلاب اسلامی هرگز مسامحه نمی‏کرد و با تمام توان در راه اجرای آن آرمان‏ها تلاش می‏نمود. شهید رجایی درباره‌ی امام خمینی (رحمت ‏الله علیه) گفته‏اند:
«آنچه من تعهد دارم و آنچه وزرا با من تعهد کرده‏اند، مقلد امام بودن است» و در جای دیگر گفتند: «ما در جامعه یک حزب هستیم که رهبر آن امام است.»
و همچنین فرمودند:
«انقلابی کسی است که تفکر امام را در همه‌ی ابعاد قبول داشته باشد.»[3]
شهید رجایی در مورد رهبری می‏گویند:
«مسئله‌ی رهبری، بنا بر ضرورت انقلاب، باید خوب شناخته شود. رهبری در شخص امام نیست؛ در موضوع امام است، موضوع مرجع تقلید است. مرجع تقلید با مصدق فرق می‏کند؛ با لنین فرق می‏کند [...] کلیه‌ی حرکات ما از موقعی که چشم باز می‏کنیم (صبح) تا موقعی که چشممان را می‏بندیم (شب)، هر کاری که می‏کنیم، یک مسئله‌ی شرعی است. چه کسی این مسئله‌‌ی شرعی را مشخص می‏کند؟ مرجع تقلید. پیوند را احساس کنید. پیوند، پیوند اعتقادی است، نه پیوند سیاسی. پیوند سیاسی یک بعد رهبری است.»[4]
مقایسه‌ی فرجام بنی‌صدر و رجایی و مرور تاریخ، می‌تواند درس‌های بسیاری داشته باشد. مهم‌ترین درس‌ها آن است که در نظام اسلامی، رئیس‌جمهور چنانچه درک و معرفت دینی نسبت به جایگاه ولایت فقیه نداشته باشد، می‌تواند خود تبدیل به تهدیدی برای نظام اسلامی شود. این معرفت دینی نیز امری نیست که تنها با سوگندنامه‌ی رئیس‌جمهور یا ملاک‌های تشخیص صلاحیت قابل حصول باشد، بلکه ریشه‌ی اصلی این معرفت دینی در تذهیب اخلاقی و مزین شدن به تقوای دینی است. تنها تربیت‌شده‌ی واقعی مکتب تشیع می‌تواند قابلیت و ظرفیت حضور در چنین جایگاهی را داشته باشد.
تاریخ انقلاب نشان می‌دهد انحراف از این بصیرت دینی و ضعف در تقوا و معنویت، سرنوشتی چون بنی‌صدر را برای فرد رقم می‌زند و در مقابل، داشتن تقوا و بصیرت دینی، یا فیض شهادت را نصیب رجایی می‌کند یا فردی را با عزت کامل زعیم امت اسلامی می‌نماید؛ عزت و صلابتی که حتی دشمنان نیز بر آن باور دارند. از این جهت است که مقام معظم رهبری در تبیین شاخصه‌های اصلی انتخاب اصلح می‌فرمایند:
«کسانى سر کار بیایند که مصداق: انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا[5] باشند؛ اهل استقامت، اهل ایستادگى باشند؛ زرهى پولادین از یاد خدا و از توکل به خدا بر تن خودشان بپوشند و وارد میدان شوند.»[6]
این زره پولادین حاصل نمی‌شود، مگر با معرفت و بصیرت دینی در سایه‌ی تقوا. در جای دیگری نیز فرموده‌اند:
«نامزد انتخابات اولاً باید به خدا و به این انقلاب و به قانون اساسى و به این مردم ایمان و اعتقاد داشته باشد؛ ثانیاً داراى روحیه‌ى مقاوم باشد.»[7]

امام عزیزمان نیز در این مورد راه را روشن نشان داده‌اند و برای انتخاب فرد شایسته فرموده‌اند:
«مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رأی دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل، مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنج‌دیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه‏جو، اسلام پاک‏طینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی (صلی‏الله‏ علیه و آله و سلم) باشند.»[8]
در جای دیگر، امام چنین می‌فرمایند:
«انتخاب اصلح برای مسلمین یعنی انتخاب فردی که تعهد به اسلام و حیثیت آن داشته باشد.»[9]
این‌ها همه نشان می‌دهد آنچه دغدغه‌ی اصلی امام امت در تعیین فرد اصلح بوده است همان تبعیت از مکتب اسلام و بصیرت عمیق دینی است. این ویژگی را به طور خاص چنین ذکر فرموده‌اند:
«رأی خود را به شخصی که متعهد به اسلام و خدمتگزار به ملت و کشور و حامی مستضعفان و دارای بصیرت در امر دین و دنیا و منزه از گرایش به شرق و غرب و مکتب‌های انحرافی و دارای دید سیاسی است، بدهید.»[10]
البته در نقد دوره‌ی اخیر ریاست‌جمهوری، هنوز باید منتظر ماند تا برگه‌های بیشتری از تاریخ رقم بخورد و ابعاد مسئله‌ی یازده‌ روز خانه‌نشینی و عدم تمکین به امر ولی در موارد مختلف روشن و قابل فهم شود؛ تا آن گاه بتوان به تحلیل و نقد بهتر آن پرداخت. اما در همین حد می‌توان گفت که سیر تطور عقیده‌ی رئیس‌جمهور نشان می‌دهد که چگونه یک فرد ساده و خدمتگزار، به جایی رسیده است که به فردی که با تصریح اکثر علما دارای انحرافات عقیدتی است، تا این حد بها می‌دهد و او را جانشین خود معرفی می‌کند. این رفتارها و گرایش‌ها اگرچه خود را در جهت‌گیری‌ها و مواضع سیاسی نشان می‌دهد، اما ریشه‌ی واقعی آن را باید کاستی در بصیرت و معرفت دینی (که منبعث از عقاید اصیل شیعه است) یا نوعی انحراف عقیدتی، جست‌وجو کرد.
حال ما مانده‌ایم و آینده‌ی نظام اسلامی که قرار است با رأی مردم در 24 خرداد تعیین شود. آیا می‌توان از کنار نصایح امام و مقام معظم رهبری در مورد انتخاب فرد شایسته برای ریاست‌جمهوری به راحتی گذشت و شاخصه‌های معرفت دینی و تقوا را، که نهایتاً در ولایت‌پذیری فرد خود را نشان می‌دهند، نادیده گرفت؟

پی‌نوشت‌ها:

[1]. مقام معظم رهبری، 14 خرداد 1384.
[2]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات حجت الاسلام و المسلمین سید محسن موسوی فرد کاشانی، صفحه ی 142 و 143
[3]. http://www.hawzah.net/fa/occasion/occasionview/68400
[4]. همان.
[5]. سوره‌ی مبارکه‌ی فصلت، آیه‌ی 30: إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ؛ به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما، خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که «نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!»
[6]. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، 25 اردیبهشت ‌1392.
[7]. بیانات در دیدار کارگران و فعالان بخش تولید کشور، 7 اردیبهشت 1392.
[8]. صحیفه‌ی امام خمینی (رحمت الله علیه)، جلد 21.
[9]. همان، جلد 18، ص 197.
[10]. همان، جلد 15، ص 164، 2 مهر 1360.

منبع: سایت برهان